- دم کرده
- هر چیزی که آن را دم کرده باشند از چای و قهوه و برنج و دارو، بادکرده، ورم کرده
معنی دم کرده - جستجوی لغت در جدول جو
- دم کرده ((دَ. کَ دِ))
- هر نوع محلول دارویی گیاهی که از ریختن در آب جوش حاصل می شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با آتش ملایم چیزی را پختن بدون آنکه جوش آید
گریخته، رم زده، رم دیده
از دست داده، نابود کرده
باد کردن، ورم کردن
چای را در قوری ریختن و آب جوش روی آن بستن، داروی گیاهی را مانند چای در آب جوش ریختن و روی آتش گذاشتن که طعم و رنگ خود را پس بدهد
برنج را پس از آب کش کردن در دیگ برگرداندن و روی دیگ را آتش ریختن که آب آن خشک و برنج پخته و ملایم شود
چای را در قوری ریختن و آب جوش روی آن بستن، داروی گیاهی را مانند چای در آب جوش ریختن و روی آتش گذاشتن که طعم و رنگ خود را پس بدهد
برنج را پس از آب کش کردن در دیگ برگرداندن و روی دیگ را آتش ریختن که آب آن خشک و برنج پخته و ملایم شود
از دست داده، مفقود
رطوبت رسانیده اندکی آب زده، رفیقه معشوقه. یانم کرده ای (زیرسر) گذاشتن، رفیقه ای را آماده داشتن: چرا نمیگویی نم کرده ای زیر سر داری اگر زبان ما تا بحال بسته بود چشمهامان باز بود
((دَ کَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
اشباع شدن مکانی از بخار به طوری که تنفس در آن مشکل باشد، چای، قهوه و مانند آن را در قوری دارای آب گرم کردن بطوری که طعم مطبوعی یا بد، جوشاندن چای و مانند آن، برنج را پس از آبکش کردن در دیگ برگرداندن
варить
brauen
заварювати
parzyć (napój)
preparar (bebida)
preparare (bevanda)
preparar (bebida)
brasser
brouwen
menyeduh
उबालना
לחלוט
demlemek
kuchemsha
চা তৈরি করা
ابالنا
توخته